شبهای بوداپست

از آپارتمان زیبای او بیرون می روم، بدرود، ساعت ۳ برخواهم گشت. پیاده قدم میزنم، از سمت جزیره مارگارت، در امتداد رود دانوب. اگرچه هیچجا را بلد نیستم اما من خیلی وقته که گم شدم. اینکه کجای دنیا باشم برایم تفاوتی ندارد. به تنها چیزی که اهمیت می دهم لیست آهنگهایی است که در راه گوش می کنم. من چقدر عاشق پیاده روی در شب هستم، و بوداپست بسیار مناسب این بود. شبهای بوداپست بسیار زنده هستند. چنان هستند که هیچکس دوست ندارد بخوابد. دوست داشتم تمام شب را در کوچه ها قدم بزنم، در کلاب ها با انسانهای جدید آشنا شوم و در شهر عکاسی کنم. دوست داشتم ساعت ها اینجا بنشینم و به آلبوم "شبانه ها" از فردریک شوپن گوش کنم.

نمایش در اینستاگرم